جدول جو
جدول جو

معنی آتش زنه - جستجوی لغت در جدول جو

آتش زنه
سنگی خاکستری رنگ که با زدن آن بر فولاد جرقه ایجاد می شود، چخماق
تصویری از آتش زنه
تصویر آتش زنه
فرهنگ فارسی عمید
آتش زنه
(تَ زَ نَ / نِ)
چیزی که با آن بسودن و اصطکاک آتش پدید آرند، خواه از دو چوب باشد که زبرین را زند و زیرین را زنده گویند، و خواه از آهن و سنگ بود که آن را سنگ و چخماق خوانند. زند و زنده. قداحه. مقدحه. چخماق:
ای خداوندی که روز خشم تو از بیم تو
درجهد آتش بسنگ آتش و آتش زنه.
منوچهری.
گوییش پنهان زنم آتش زنه
نی بقلب از قلب باشد روزنه.
مولوی.
آتش زنه و سوخته و سنگ بهم
کی درگیرد چو سوخته دارد نم
نزدیکی و دوریت بلائی است عظیم
دوری ز تو کافری و نزدیکی هم.
افضل الدین کاشانی.
، آتش گیره. فروزینه. شبوب
لغت نامه دهخدا
آتش زنه
چخماق
تصویری از آتش زنه
تصویر آتش زنه
فرهنگ لغت هوشیار
آتش زنه
((~. زَ نِ))
سنگ چخماق
تصویری از آتش زنه
تصویر آتش زنه
فرهنگ فارسی معین
آتش زنه
آتش افروز، آتشگیره، چخماق، فروزینه، گیرا، محرقه، مرو
فرهنگ واژه مترادف متضاد
آتش زنه
آتش زنه وسنگ آتش دان این هر دو انباز باشند که از ایشان یکی قوی ودلیر بود ودوم سخت دل بودواین هر دو مردمان را بر شرف و کارهای بزرگ در آورند - محمد بن سیرین
اگر بیند که از آتش زنه آتش بیرون می آورد دلیل بر اینکه ما حرام از طرف پادشاه حاصل کند یا به شغل او مشغول شود واز رشوه مال بدست آورد واگر از آتش زنه آتش نتوانست افروخت دلیل کند که مال طلب کند ونیابد .
اگر بیند که از آتش زنه آتش بیرون می آورد واز آن شمع یا چراغ برافروخت اگر بیننده پادشاه است دلیل بر اینکه مردم از دانش او بهره یابند واگر بازرگان بود دلیل کند که با مردم خیر و احسان کند واگر درویش بود دلیل که مردم از سیرت وکردار وی منفعت یابند .
فرهنگ جامع تعبیر خواب

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آتش زدن
تصویر آتش زدن
چیزی را به آتش کشیدن و سوزاندن، افروختن آتش در چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آتش رنگ
تصویر آتش رنگ
قرمزرنگ، برای مثال تو دهیّ و تو آری از دل سنگ / آتش لعل و لعل آتش رنگ (نظامی۴ - ۵۳۸)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آتش خانه
تصویر آتش خانه
کوره، جای روشن کردن آتش، آن قسمت از ماشین یا کارخانه که مواد سوختنی در آن ریخته می شود و آتش می گیرد، آتشکده، اسلحه خانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آتش بند
تصویر آتش بند
فسونی که بدان آتش فرو نشیند
فرهنگ لغت هوشیار
جای روشن کردن آتش، کوره، قسمتی از سماور کشتی راه آهن که آتش در آنست، آتشکده آتشگاه، لوله تفنگ، مجموع سلاحهای آتشین از توپ و تفنگ و مانند آنها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آتش رنگ
تصویر آتش رنگ
سخت سرخ، به رنگ سرخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آتش زدن
تصویر آتش زدن
موجب افروختن آتش در چیزی شدن سوزانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آتشزنه
تصویر آتشزنه
کبریت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آتش زدن
تصویر آتش زدن
Fire
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از آتش زدن
تصویر آتش زدن
incendier
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از آتش زدن
تصویر آتش زدن
membakar
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از آتش زدن
تصویر آتش زدن
আগুন লাগানো
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از آتش زدن
تصویر آتش زدن
kuwasha
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از آتش زدن
تصویر آتش زدن
ateş açmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از آتش زدن
تصویر آتش زدن
불을 지르다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از آتش زدن
تصویر آتش زدن
火をつける
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از آتش زدن
تصویر آتش زدن
להבעיר
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از آتش زدن
تصویر آتش زدن
आग लगाना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از آتش زدن
تصویر آتش زدن
підпалювати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از آتش زدن
تصویر آتش زدن
จุดไฟ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از آتش زدن
تصویر آتش زدن
in brand steken
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از آتش زدن
تصویر آتش زدن
incendiar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از آتش زدن
تصویر آتش زدن
incendiare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از آتش زدن
تصویر آتش زدن
incendiar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از آتش زدن
تصویر آتش زدن
点燃
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از آتش زدن
تصویر آتش زدن
podpalić
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از آتش زدن
تصویر آتش زدن
anzünden
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از آتش زدن
تصویر آتش زدن
поджигать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از آتش زدن
تصویر آتش زدن
آگ لگانا
دیکشنری فارسی به اردو